ترس مردم در یک هند

هنگامی که دولت استعمار پیشنهاد کرد که در سال 1905 دو سوم جنگل را رزرو کند و از تغییر کشت ، شکار و جمع آوری محصولات جنگل دست بردارد ، مردم باستر بسیار نگران بودند. به برخی از روستاها اجازه داده شد که در جنگل های محفوظ بمانند به این شرط که آنها در برش و حمل و نقل درختان برای بخش جنگل آزاد کار کنند و از جنگل در برابر آتش سوزی محافظت کنند. پس از آن ، اینها به عنوان “روستاهای جنگلی” شناخته شدند. مردم روستاهای دیگر بدون هیچ گونه اخطار و جبران خسارت آواره شدند. برای مدت طولانی. بنابراین روستاییان از افزایش اجاره زمین و خواسته های مکرر برای کار و کالاهای آزاد توسط مقامات استعماری رنج می بردند. سپس قحطی های وحشتناک ، در سالهای 1899-1999 آمد: و دوباره در سالهای 1907-1908. رزرو آخرین نی ثابت شد.

مردم شروع به جمع آوری و بحث در مورد این موضوعات در شوراهای روستای خود ، در بازارها و جشنواره ها یا هر کجا که روسا و کاهنان چندین روستا جمع شده بودند. این ابتکار توسط Dhurwas جنگل Kanger ، جایی که اولین بار در آن انجام می شد ، انجام شد ، اگرچه هیچ رهبر واحدی وجود نداشت ، اما بسیاری از مردم از Gunda Dhur ، از دهکده Neth Anar ، به عنوان یک شخصیت مهم در جنبش صحبت می کنند. در سال 1910 ، Mange Boughs ، توده ای از زمین ، فلفل و فلش ، شروع به گردش بین روستاها کرد. اینها در واقع پیام هایی بودند که روستائیان را به شورش علیه انگلیس دعوت می کردند. هر روستا چیزی را در هزینه های شورش نقش داشت. بازارها غارت شدند ، خانه های مقامات و بازرگانان ، مدارس و ایستگاه های پلیس بوم و سرقت شده و غلات توزیع شدند. بیشتر کسانی که مورد حمله قرار گرفتند به نوعی با دولت استعماری و قوانین دلپذیر آن همراه بودند. ویلیام وارد ، مبلغی که این رویدادها را مشاهده کرد ، ه: از همه جهات به جگدالپور ، پلیس ، مناجات ، جنگلهای جنگلی ، مچالها و مهاجران منتقل شد.

منبع

Bhondia 400 مرد را جمع آوری کرد ، تعدادی از بزها را قربانی کرد و شروع به رهگیری Dewan کرد که انتظار می رفت از جهت بیجاپور برگردد. این اوباش در تاریخ 10 فوریه آغاز شد ، مدرسه مارنگا ، پست پلیس ، خطوط و پوند در Keslur و مدرسه در Tokapal (Rajur) را به آتش کشید ، یک قشر را برای سوزاندن مدرسه کارانجی جدا کرد و یک سرپرست سر و چهار مخزن از ذخیره ایالتی را اسیر کرد. پلیس که برای اسکورت دیوان و او را به آنجا فرستاده بود. یکی از مهمانی های شورشیان تحت Bhondia Majhi به رودخانه Koer رفت تا در صورت ترک Dewan از جاده اصلی ، گذرگاه آنجا را مسدود کند. بقیه به دیلمیلی رفتند تا جاده اصلی بیجاپور را متوقف کنند. بودو مجاری و هارچند نایک بدن اصلی را رهبری کردند. نامه ای از د برت ، نماینده سیاسی ، کشورهای فئوداری چاتیسگار به کمیسر ، بخش چاتیسگار ، 23 ژوئن 1910. منبع F

بزرگان ساکن باستر داستان این نبرد را که از والدین خود شنیده بودند ، بازگو کردند:

Podiyami Ganga از Kankapal توسط پدرش Podiyami Tokeli گفته شد:

“انگلیسی ها آمدند و شروع به گرفتن زمین کردند. رجا به اتفاقاتی که در اطراف او رخ می دهد توجه نکرد ، بنابراین با دیدن اینکه این سرزمین در حال گرفتن است ، هواداران وی مردم را جمع کردند. جنگ آغاز شد. هواداران سرسخت وی درگذشت و بقیه شلاق خوردند. پدر من ، Podiyami Tokell دچار سکته های زیادی شد ، اما او فرار کرد و زنده ماند. این یک جنبش برای خلاص شدن از شر انگلیسی ها بود. انگلیسی ها قبلاً آنها را به اسب ها گره می زدند و آنها را می کشیدند. از هر روستا دو یا سه نفر به جاگدالپور رفتند: Gargideva و Michkola of Chidpal ، Dole و Adrabundi از Markamiras ، Vadapandu of Baleras ، Unga Palem و بسیاری دیگر. “

به همین ترتیب ، چندرو ، بزرگتر از روستای ناندراسا ، گفت:

“از طرف مردم ، بزرگان بزرگ بودند – Mille Mudaal of Palem ، Soyekal Dhurwa از Nandrasa ، و Pandwa Majhi. مردم از هر Pargana در آلنار تارای اردو زده بودند. پالتان (نیرو) مردم را در یک فلش محاصره کرد. Gunda Dhur پرواز کرده بود قدرتها و فرار کردند. اما کسانی که دارای کمان و فلش هستند چه کاری می توانند انجام دهند؟ نبرد در شب اتفاق افتاد. مردم در بوته ها پنهان می شدند و خزیدند. ارتش پالتان نیز فرار کرد. همه کسانی که زنده مانده بودند (از بین مردم) ، به نوعی راه خود را به خانه های خود پیدا کردند.

انگلیسی ها سربازان را برای سرکوب شورش فرستادند. رهبران Adivasi سعی در مذاکره کردند ، اما انگلیس اردوگاه های خود را محاصره کرد و به سمت آنها شلیک کرد. پس از آن آنها در روستاها راهپیمایی کردند و کسانی را که در این شورش شرکت کرده بودند ، شلاق زدند و مجازات کردند. بیشتر روستاها با فرار از مردم به جنگل ها متروک شدند. سه ماه (فوریه – ماه مه) طول کشید تا انگلیسی ها دوباره به دست بیاورند. با این حال ، آنها هرگز نتوانستند Gunda Dhur را تصرف کنند. در یک پیروزی بزرگ برای شورشیان ، کار در مورد رزرو به طور موقت به حالت تعلیق درآمده و منطقه ای که باید محفوظ باشد تقریباً نیمی از برنامه ریزی شده قبل از سال 1910 کاهش یافته است.

داستان جنگل ها و مردم باستر به همین جا ختم نمی شود. پس از استقلال ، همان عمل برای دور نگه داشتن مردم از جنگل ها و رزرو آنها برای مصارف صنعتی ادامه داشت. در دهه 1970 ، بانک جهانی پیشنهاد کرد که 4600 هکتار از جنگل های طبیعی سال باید با کاج گرمسیری جایگزین شوند تا خمیر برای صنعت کاغذ فراهم شود. تنها پس از اعتراضات متخصصان محیط زیست محلی ، این پروژه متوقف شد.

بگذارید اکنون به بخش دیگری از آسیا ، اندونزی برویم و ببینیم در همان دوره چه اتفاقی در آنجا رخ داده است.   Language: Persian